بیا ای جان بیا ای جان بیا فریاد رس ما را


بیا ای جان بیا ای جان بیا فریاد رس ما را

بیا ای جان بیا ای جان بیا فریاد رس ما را


چو ما را یک نفس باشد نباشی یک نفس ما را

چو ما را یک نفس باشد نباشی یک نفس ما را
چو ما را یک نفس باشد نباشی یک نفس ما را
ز عشقت گرچه با دردیم و در هجرانت اندر غم
ز عشقت گرچه با دردیم و در هجرانت اندر غم
ز عشقت گرچه با دردیم و در هجرانت اندر غم
وز عشق تو نه بس باشد ز هجران تو بس ما را
وز عشق تو نه بس باشد ز هجران تو بس ما را
وز عشق تو نه بس باشد ز هجران تو بس ما را
کم از یک دم زدن ما را اگر در دیده خواب آید
کم از یک دم زدن ما را اگر در دیده خواب آید
کم از یک دم زدن ما را اگر در دیده خواب آید
غم عشقت بجنباند به گوش اندر جرس ما را
غم عشقت بجنباند به گوش اندر جرس ما را
غم عشقت بجنباند به گوش اندر جرس ما را
لبت چون چشمهٔ نوش است و ما اندر هوس مانده
لبت چون چشمهٔ نوش است و ما اندر هوس مانده
لبت چون چشمهٔ نوش است و ما اندر هوس مانده
که بر وصل لبت یک روز باشد دسترس ما را
که بر وصل لبت یک روز باشد دسترس ما را
که بر وصل لبت یک روز باشد دسترس ما را
به آب چشمهٔ حیوان حیاتی انوری را ده
به آب چشمهٔ حیوان حیاتی انوری را ده
به آب چشمهٔ حیوان حیاتی انوری را ده
که اندر آتش عشقت بکشتی زین هوس ما را
که اندر آتش عشقت بکشتی زین هوس ما را
که اندر آتش عشقت بکشتی زین هوس ما را